×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

در جستجوی آفتاب

چند پاره های شبانه

این کوچه باغ
همیشه به دستان تو ختم می شود...
دست حسود ِ پاییز اگر بگذارد اینبار...
وگرنه زمستان خودی است...

***

نوری است در من رو به خاموشی...
چشمی است در من رو به گشودن...

***

برای یک غزل ناب
قافیه ی چشمان تو را می خواهم...
***
بعد تو هر آغوش گور من شده...
من حسرت آغوش ِ تورا به گور خواهم برد...
***

این همه خورشید برافروخته
و تو هنوز ناپیدایی...

***

چه روزی است آن روز
که در مقابل آینه بایستم
و تو را ببینم...
قسم که آن روز
از آینه عبور خواهم کرد...

***

چشم به نخلی دوخته ام
که با چند شاخه ی سبز در بالا
آبروداری ِ تمام ِ برگهای زردش را می کند...
من حرف های این نخل را می فهمم...
***
جمعه 13 مهر 1391 - 1:36:23 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم